به گزارش خبرنگار مهر، نکته اما اینجاست که توکلی در گرایش به مضمونی معناگرا و انتخاب خط داستانی رفیقی که به شدت قابلیت سقوط در دام کلیشه های رایج این دست فیلم ها در ایران را دارد، توانسته ضمن پرهیز از دوباره گویی و رونویسی از کلیشه های قبلا آزموده با اتخاذ شیوه ای مناسب در تصویرسازی های بکر برای قصه اش به ابعادی تازه برسد، چنانکه قطعا محمل درخوری برای پرسش های بنیادین خالق اثر فراهم شود.
خشت توکلی در ارائه اطلاعات روشن از آدم های اصلی قصه و موقعیت بیماری لاعلاجی که بهانه گرد آمدن این آدم ها و ایجاد فضای مالیخولیایی داستان فیلم است، از یک طرف باعث شده ظرفیت های فروانی برای استفاده از ظرافت های روایی ایجاد شود و از طرف دیگر دست کارگردان و سایر عوامل اصلی برای رفتن به طرف تصویرسازی های تازه و میزانسن های بدیع بازتر باشد. بخشی از این تصویرسازی ها البته به شدت مدیون کار مدیر فیلمبرداری فیلم حمید خضوعی ابیانه است که کم کم دارد به عنوان یک هنرمند چیره دست نوجو جای خاصی در سینمای ایران برای خودش دست و پا می کند.
تصاویر چرک و منوکروم او و نورپردازی خیره کننده که کاملا در خدمت فضاسازی در عین واقع نمایی است نقش زیادی در خلق فضای مورد نظر کارگرادان دارند و صد البته بهرام دهقانی با شیوه دینامیک تدوین فیلم، رتیم فوق العاده مناسبی پدیده آورده که ضمن مناسبت با نیازهای داستان، مانع از کسالت بیننده در پیگیری وقایع اندک فیلم در فضای ساکن قصه شده است.
اما نکته اصلی که در نخستین نوبت تماشای فیلم به شدت خودنمایی می کند موقعیت مضمونی اثر است: اینکه جایگاه اخلاقی انسان درگیر و دار دو حس متفاوت احساس گناه از یک طرف و باور به لطف و احسان بی پایان خدا کجاست. در واقع توکلی کوشیده با طرح مسئله از نگاه آدم های متفاوت با پایگاه های فکری مختلف و بعضا متناقض، به خط فکری متاثر از آموزه های مذهبی برسد.
تفاوت نگاه مثلا دکتر که همه ساکنان آسایشگاه را گناهکارانی در حال تحمل عقوبت می داند با سرباز شهرستانی که همه چیز را به سادگی در جایگاه های قابل دسترسی و قابل تعویض تعریف می کند ـ تا آن حد که بدون واهمه قصد پیوند با دختری در شرایط حاد بیماری دارد. در حالی که دکتر در نهایت از رویارویی با واقعیت های مورد باور خود نیز ناتوان است ـ نمونه ای است از کاربرد این تناقض های دیدگاهی که به توکلی و بیننده اش مجال می دهد در سرگشتگی یحیی سهیم شود و به تدریج راه به بنیان های عظیم شک و تردیدی ببرد که وجود او را گرفته، و شاید سهیم یحیی از گناهان دنیایی همین درنگ او در پذیرش سرسری آموزه های مذهبی بدون نیاز به لمس و کشف و شهود در غرقاب شان به زعم خود او باشد.
همین جا به یکی دیگر از مزیت های فیلم می رسیم که فارغ از کلیشه های رایج و در واقع کار راحت کنی که ابزار دست مدعیان بی دانش شده - به جای رها کردن عنان فیلم در ابهام و تکیه کردن به بضاعت فکری تماشاگر ـ سرانجامی در خور برای آدم های فیلم و قصه اش رقم زده است. سرانجامی با این مضمون که بهشت، چه در وجه مادی و چه در باورهای اعتقادی، جایگاهی به دست آمدنی و همسایه و همگام آدم هاست. تنها باید پا برهنه کرد وهمنوا با پیامبر رحمت شد که فرمود، آنکس که مرا می خواهد، نعلین به در کند، صلیب خویش بردارد و از پس من بیاید.
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
پیمان شوقی
نظر شما